دانشگاه پیامنور ارومیه
چکیده: (3404 مشاهده)
شاید بتوان سیمرغ را از مهمترین جانورها در ادب فارسی برشمرد. دانشمندان زیادی از دیرباز به این پرنده در اساطیر ایرانی و شباهتهای آن با مرغان دیگری همچون çyena، گرودای هندی، وارغن، کرشیفت، امرو و کمروی اوستایی، چمروش و کَمَک در ادبیات پهلوی، عنقای عربی، هما و ققنوس در ادب فارسی، فونیکس یونانی، انزوی اکدی، و سیرنگ در ادبیات عامیانه پرداختهاند. بعدها سیمرغ از حوزه اسطوره به دیگر حوزهها مانند ادب حماسی، عرفانی، هنر، نگارگری، میناکاری، فلزکاری و غیره نیز وارد شد. ریشه اوستایی (saēna) و سنسکریت (çyena) نام سیمرغ در اصل به معنی «عقاب، مرغ شکاری» بوده و با واژه هند و اروپایی merәgh و به معنی «مرغابی» مرتبط است. علاوه بر شباهتهای زبانشناسی، مشابههای زیادی نیز در بنمایههای اساطیری و داستانی مربوط به این مرغان اساطیری وجود دارد. مانند خاصیت جادویی پر، پرورش و دایگی قهرمانان، ارتباط با عالم ایزدان، درمانگری و حیاتبخشی، ارتباط با گیاه بیمرگی، دشمنی عقاب با مار و غیره ( که همگی از بنمایههای بسیار کهن و هند و اروپایی هستند). شخصیت سیمرغ چنان تأثیرگذار بود که در پیدایش یا خویشکاری مرغان اساطیری ملل همجوار که نامشان رفت، تأثیر شگرفی گذاشت. در این مقاله پس از بررسی موارد مذکور، به ارتباط سیمرغ با مباحثی همچون نجوم، مقایسه او با مرغان اساطیری ذکر شده در بالا و مؤلفههای ظاهری تشکیل دهنده هیأت و شکل سیمرغ اشاره شده است. برخلاف نظر عامه که سیمرغ را پرندهای زیبا و دلربا تصور میکنند، ظاهر آن ترکیب هیأت چندین حیوان است یعنی سرخفاش، بدن ( و گاهاً سر) سگ، بال عقاب، و دم طاووس، این هیأت از همان دوره ساسانی شناخته شده بود و سیمرغ با این ترکیب بر روی پارچهها، نقوش، ظروف سیمین و زرین، سنگنگارهها و سکهها نقش بسته شد. این امر باعث شد تا بعدها سیمرغ به صورت موجودی ترکیبی به نام بشکوج (baškuj) در روایات همسایگانی ایرانی مانند ارامنه، و بخصوص قفقازها و اوستیها ظاهر شود. در این کارکرد جدید، بشکوج بیشتر شبیه به سیمرغ هماورد اسفندیار است تا سیمرغ حامل زال و رستم.
نوع مقاله:
مقالات علمی پژوهشی |
موضوع مقاله:
اسطوره دریافت: 1398/8/8 | پذیرش: 1398/8/8 | انتشار: 1398/8/8