1- دانشگاه تربیت مدرس
2- دانشگاه گنبد کاووس
چکیده: (10592 مشاهده)
توجه به «دیگری» به عنوان سویه اصلی شناخت در هسته اصلی انسانشناسی باختین قرار دارد. با اینکه در نگرشهای نوین فلسفی نیز بر لزوم وجود دیگری به عنوان فاعل شناسا نه موضوع شناسایی تأکید شده است، باختین با گسترش مفهوم و جایگاه «دیگری»، پایههای انسانشناسی خود را بر کنش دوسویه من-دیگری، بنا میکند و تا بدانجا پیش میرود که دیگری را بر «من»، فراتر برده نظریه «دیگربودگی» را مطرح میسازد. مسئله دیگری و دیگربودگی از سوی باختین، افقهای نوینی در پیوندهای انسانی و مناسبات آنها در برقراری روابط دوسویه، همدلانه و برابر، در عصر معاصر گشود. در انسانشناسی عرفانی نیز مسئله «دیگری» همواره مورد توجه بوده است؛ چنانکه میتوان ادعا کرد که مدار عرفان بر «دیگری» میچرخد و در غایت خود در مسئله فنا و بقا که تعبیری از دیگربودگی است، استوار میگردد. در این جستار تلاش بر این است که مفهوم و جایگاه «دیگری» و «دیگربودگی» در انسانشناسی باختین و انسانشناسی عرفانی کاویده شده، نشان داده شود که مکتب عرفان با رویکرد اخلاقگرایانه و باختین با رویکرد معرفتشناسانه و اجتماعی بر درک و تبیین بایستگی وجود و ترجیح دیگری در حیات انسانی تأکید کردهاند.
موضوع مقاله:
مکتبهای ادبی دریافت: 1391/8/29 | پذیرش: 1392/6/1 | انتشار: 1392/6/3