دانشگاه رازی
چکیده: (4350 مشاهده)
موضوع این پژوهش بیان برخی تردیدهای بنیادیِ ناگفته و بیپاسخ دربارۀ بخش تفسیر عرفانی کشفالاسرار و عدهالابرار ابوالفضل رشیدالدین میبدی است که چالشهای بنیادی در شناخت این متن پدید آوردهاند. این چالشها دو گروه هستند: گروه نخست تناقض میان ماهیت متن و ادعای مؤلف در مقدمۀ جلد اول است که هدف خود را شرحِ تفسیر موجز خواجه عبدالله انصاری ذکر میکند. متن نشان میدهد که نه تنها تفسیر خواجه عبدالله شرح نشده است بلکه حتی نقش استشهادی سخنان پیر طریقت در مقایسه با اقوال دیگر مشایخ صوفیه کمرنگتر است. در توضیح این چالش فرضیاتی را میتوان مطرح کرد: اول اینکه نوشتن مقدمه در آغاز کار و قبل از شکلگیری نهایی متن بوده است و روند طولانی شکلگیری متن و گذشت زمان موجب تغییر ماهیت متن گردیده است. دوم اینکه احاطۀ میبدی به منابع تفسیری و متون صوفیه موجب گسترش حوزۀ تفسیر و دور شدن مؤلف از هدف و طرح اولیۀ کتاب گردیده است. گروه دیگر چالشها مربوط به ناهمگونیهای درونی متن است. چرا زبان و نگرش مؤلف در بخش تفسیر عرفانی در شش جلد اولیه نسبت به چهار جلد پایانی متفاوت به نظر میرسد؟ در توضیح این چالش نیز فرضیاتی را میتوان مطرح کرد: اول اینکه میان تألیف شش جلد اولیه و چهار جلد پایانی فترتی اتفاق افتاده است. در نتیجه گذشتِ زمان و تغییر تدریجی شرایط فرهنگی، سیاسی و اجتماعی بر ذهن و زبان مؤلف تأثیر گذاشته و موجب ظهور ناهمگونی شدهاست. دوم اینکه عامل ظهور ناهمگونی، فروکش کردن شور و پویایی قلم در چهار جلد پایانی است که انزوای مؤلف را در این دوران نشان میدهد. سوم اینکه این متن ده جلدی دو مؤلف دارد: مؤلف مجلدات اول تا ششم که کار را آغاز کرده و مؤلف مجلدات هفتم تا دهم که کار را به پایان برده است.
نوع مقاله:
مقالات علمی پژوهشی |
موضوع مقاله:
زبان فارسی دریافت: 1398/8/6 | پذیرش: 1398/8/6 | انتشار: 1398/8/6