یکی از روایتهای شفاهی، داستان عزیز و نگار از خطه طالقان و منطقه الموت است که علاوه بر مردمان آن دیار در استان گیلان و بخشهایی از مازندران نیز نقل میشود. این پژوهش در نظر دارد به روش توصیفی تحلیل محتوا و با استفاده از رویکرد اسطورهکاوی به بررسی این روایت بپردازد. در روش اسطورهکاوی، علاوه بر متن به شرایط گفتمانی، پیرامتنی و فرامتنی نیز پرداخته خواهد شد؛ از این رو با اسطورهکاوی روایت، میتوان به مطالعه الگوی عشق در فرهنگ منطقه مورد مطالعه و ضمیر ناخودآگاه آن جامعه پرداخت. در این پژوهش تلاش شده است با استفاده از مراحل ششگانه اسطورهکاوی عشق شامل شرح روایت، تحلیل مضمونی، بیشمتنهای روایت، اسطورهشناسی تطبیقی، وضعیت معاصر و تحلیل ترکیبی، کارکرد الگوشدگی اسطورههای روایت و کیفیت حضور آنها به عنوان الگوی عشق در جامعه معاصر بررسی شود. یافتههای پژوهش نشان میدهد که با وجود گسترش روابط موقت و ناپایدار عاطفیِ تحت تأثیر دنیای پست مدرنِ غرب در جامعه مورد مطالعه، مضمون عشق ازلی و ابدی به عنوان اصلیترین مضمون روایت عزیز و نگار هنوز در ضمیر ناخودآگاه جامعه زنده است. این جامعه نه تنها ضرورت وجود اسطورههای عشق ازلی و ابدی را انکار نمیکند، بلکه اقدام به زایش اسطورههایی با این مضمون در جامعه میکند. در نتیجه اسطوره عزیز و نگار الگوی مناسبی برای عشقورزی در جامعه است.
حسینی کومله,مائده و نامورمطلق,بهمن . (1403). اسطورهکاوی الگوی عشق در فرهنگ مشترک گیلان و منطقه الموت (نمونه موردی روایت عزیز و نگار). پژوهشهای ادبی, 21(83), 35-60. doi: 2634.21.83.35
MLA
حسینی کومله,مائده , و نامورمطلق,بهمن . "اسطورهکاوی الگوی عشق در فرهنگ مشترک گیلان و منطقه الموت (نمونه موردی روایت عزیز و نگار)", پژوهشهای ادبی, 21, 83, 1403, 35-60. doi: 2634.21.83.35
HARVARD
حسینی کومله,مائده,نامورمطلق,بهمن. (1403). 'اسطورهکاوی الگوی عشق در فرهنگ مشترک گیلان و منطقه الموت (نمونه موردی روایت عزیز و نگار)', پژوهشهای ادبی, 21(83), pp. 35-60. doi: 2634.21.83.35
CHICAGO
مائده حسینی کومله و بهمن نامورمطلق, "اسطورهکاوی الگوی عشق در فرهنگ مشترک گیلان و منطقه الموت (نمونه موردی روایت عزیز و نگار)," پژوهشهای ادبی, 21 83 (1403): 35-60, doi: 2634.21.83.35
VANCOUVER
حسینی کومله,مائده,نامورمطلق,بهمن. اسطورهکاوی الگوی عشق در فرهنگ مشترک گیلان و منطقه الموت (نمونه موردی روایت عزیز و نگار). پژوهشهای ادبی, 1403; 21(83): 35-60. doi: 2634.21.83.35