تحلیل غزلیّات حافظ‌شیرازی براساس نظریه‌ نقاب و سایه ک .گ .یونگ

نوع مقاله : مقالات علمی پژوهشی

نویسندگان
دانشگاه مازندران
چکیده
از دیدگاه کارل گوستاو یونگ(1875-1961م) ناهوشیار جمعی، منبع تجربیات باستانی است و این تجربیات به وسیله کهن‌الگوها آشکار می‌شوند. نقاب/ پرسونا، سایه، آنیما، آنیموس و خود/ ماندالا، مهمترین کهن‌الگوها هستند و آثار ادبی از جمله تجلیگاههای آنها محسوب می‌گردند. یونگ معتقد است که کهن‌الگوها در شکل‌گیری و تکامل شخصیّت افراد بسیار مؤثرند. بر اساس این نظریه، تقابل و تضاد ابعاد شخصیّتی تیپها و قشرهای اجتماعی در غزلیّات حافظ با کهن‌الگوی نقاب و سایه یونگ سازگاری دارد و واژههای خراباتی و پارسایانه، وظیفه توصیف تقابل نقاب و سایه را بر عهده دارند. مهمترین نقابهای خواجه شمس الدّین محمّد عبارتند از: 1. حافظ 2. زاهد 3. ملامتی. خواجه در نقابهای حافظ و زاهد، خود را کمتر از آنچه و آنکه هست، ظاهر می‌سازد و در نقاب ملامتی، آنچنان که نیست یا کمتر از آنچه که هست رخ می‌نماید. او به انکار، سرکوب و واپس‌رانی سایه نپرداخته و «من»ِ خود را با نقاب و نقش اجتماعی‌اش یکی نکرده است، بلکه به دلیل خودآگاهی از نقشْ بودن نقابها، هم از مرز ماهیّت نقاب عدول نکرده و هم به برآوردن نیازها و خواستهای سایه‌اش مشغول گشته است و کوشیده تا با نیل به اعتدال، طریق کمال را بپیماید. او در این راه «من»، «نقاب» و «سایه» را به وحدت رسانده و آن را در شخصیّت «رند» پدیدار ساخته است.

کلیدواژه‌ها

موضوعات