صادق هدایت، شاخصترین نویسنده ادبیات سیاه در عرصه داستاننویسی معاصر ایران است که آثارش بر پایه یأس و ناامیدی بسیار شکل گرفته است. هدف از این نوشتار، شناسایی زمینهها و عواملی است که به سیاهنویسی وی منجر شده است.
در این مقاله، نخست از نشانههای ناامیدی در احوال و آثار صادق هدایت بحث شده و آنگاه زمینههای موجد یأس در وجود هدایت و در تار و پود آثارش با رویکردهای تاریخی، جامعهشناسانه و روانشناسانه مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفته و تأکید شده است که یأسگرایی هدایت علاوه بر اینکه در خصوصیات روحی و ویژگیهای شخصیتی او ریشه داشت؛ معلول اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی دوران و وضع خانوادگی او و همچنین محصول جریانهای فکری – ادبی رایج در نیمه اول قرن بیستم بود. مجموعه اوضاع فرهنگی، سیاسی و اجتماعی خاص عصر هدایت در کنار ویژگیهای فردی و خانوادگی، او را با تناقضها و دوگانگیهای فکری و رفتاری روبهرو کرد و زمینهساز گرایش او به سمت تردید و یأس شد.