این نوشتار بر آن است تا نمادینگی و دیگرسانی پدیدههای شگرف و افسونگرانه شبدیز و گلگون را در خسرو و شیرین نظامی به روش تحقیق کیفی از نوع تحلیلی ـ توصیفی و شیوه متنپژوهی واکاوی کند. نتایج نشان میدهد این دو اسب با ظرفیّت سرشار و پایانناپذیر اساطیری، هنری و ادبی تغییر جنسیّت میدهند؛ با استحاله خود در ساختار مرکزی داستان نقشورزند و با هنرنمایی شاعر در حسّاسترین صحنههای این ماجرای پرکشش عشق و عاشقی، مرکب عشقاند. در صحنههایی که عاشق و معشوق با هم رویارو می شوند؛ آنها را تداعی و آینگی می کنند و نیروهایی غیربشری، فراطبیعی و فراتر از هیأت حیوانی اند که به عنوان عنصری مکمّل و تعالی بخش در رسیدن به مقصد عشق پدیدار می شوند.