بررسی نظام عاطفی گفتمان در شعر «غزل برای گل آفتابگردان» سروده شفیعی کدکنی براساس رویکرد نشانه‌ معناشناختی

نویسندگان
دانشگاه سمنان
چکیده
در این مقاله نحوۀ شکل­گیری فرآیند عاطفی گفتمان در شعر «غزل برای گل آفتابگردان»1، سرودۀ شفیعی کدکنی، بررسی و ارزیابی می‌شود تا نشان داده شود که چگونه فرآیند عاطفی شرایط گفتمانی جدید ایجاد می­کند، این شرایط کدام‌اند و چه معنایی تولید می­کنند. در واقع، هدف این مقاله آن است که نشان دهد چگونه گل آفتابگردان، به‌منزله «منِ» خردگرا، از طریق رابطۀ عاطفی، احساسی، تنشی و پدیدارشناختی در گسست با خود قرار می­گیرد، سپس از مرزهای «منِ» خردگرا فراتر می­رود و در پیوند با «منِ» استعلایی به شوِشگر ممتاز تبدیل می‌شود. نشانه- معناشناسی به‌منزله یکی از شیوه­های نقد ادبی نو، در قالب فرایندها و ابعاد مختلفی مطرح می­شود که بعد عاطفی یکی از آنهاست. اساس بحث و بررسی هر گفتمان عاطفی را صورتهای بیان (دال) و صورتهای محتوا (مدلول) تشکیل می­دهند، یعنی از رابطۀ تعاملی بین صورتهای بیان و محتواست که نظام عاطفی گفتمان شکل می‌گیرد و امکان مطالعه و بررسی منطقی میان آنها تحقق می­یابد. مطالعۀ جریان عاطفی گفتمان، به معنای بررسی شرایط شکل‌گیری و تولید نظام عاطفی، و چگونگی ایجاد معنا از طریق آن است. در واقع، هدف این مقاله بررسی کارکرد گفتمان عاطفی در استعلای معنا و تغییر آن به فرآیندی نو و ممتاز است.

کلیدواژه‌ها

موضوعات