خوانش اسطوره‌ای حکایت «کشتنِ بهرام اژدها را و گنج یافتن» در هفت ‌پیکر

نویسندگان
دانشگاه بیرجند
چکیده
حکایتهای هفت‏پیکر نظامی، نظمی ساختاری در پیرنگ و محتوا دارد؛ اگرچه شیوه‏ روایتِ آنها خطی است، بخشهای بیشتر این حکایتها از نظر نمادپردازیِ اسطوره‏ای ساختار یگانه‏‏ای دارد. زمینه، گره‏افکنی و گره‏گشایی این حکایتها در بیشتر موارد، بازتاب شکلی اسطوره‏ای است؛ بدین شیوه که طرحِ هر بخش از این حکایتها با بیان و محتوایی نمادین و متناسب با روح آن بخش همراه است. در این پژوهش کوشش شد با استفاده از کهن‏الگوهای مطرحِ یونگی و نظریه‏ میتوسهای شکل‏دهنده‏ اثر ادبی از نورتروپ‏ فرای، خوانشی اسطوره‏ای از حکایت منظومِ «کشتن بهرام اژدها را و گنج‏یافتن» در هفت‏پیکر عرضه شود. در پایان روشن شد، سه بخش ساختاری این حکایت نشانگر زمینه‏، گره‏افکنی و گره‏گشایی است که با نمادپردازی و فضاسازی شاعرانه، الگوی تکراریِ میتوسهای تابستان، زمستان و بهار را بازتاب می‏دهد. با توجه به این الگوها رُمانس، آیرونی یا طنز و کُمدی شکل ادبی هر بخش است. این شیوه از حکایت‏پردازی در بسیاری از متونِ ادبی سنتی فارسی دیده می‏شود.

کلیدواژه‌ها

موضوعات