تأملی در مسأله‌ مرگ ستایی در ادب عرفانی و دیوان غزلیات مولانا علی حسین‌پور

نویسنده
دانشگاه کاشان
چکیده
یاد مرگ که همواره عیش بسیاری از انسانها را طیش و تیره می‌دارد، برای صوفیان و عارفان راستین، موجب انس و آرامش بوده است. آنان با الهام گرفتن از فرهنگ قرآنی و حدیثی، که در آن تصویر روشن و مطلوبی از مرگ مؤمنان و موحدان ارائه شده است، به مرگ نگاهی عاشقانه و عارفانه داشته‌اند و باور آنان این بوده است که جان آسمانی انسان با تبعید به دنیا و تعلق به تن از جوار قرب الهی دور شده و از سعادت دیار یار باز مانده‌ است. آنان همواره خود را در دو زندان گرفتار می‌دیده‌اند: زندان تن و زندان دنیا. از این رو، همه هم و همت آنان متوجه خلاصی از این دو زندان بوده است.

به همین دلیل، مرگ در نظر صوفیان و عارفان حقیقی نه تنها منفور و مکروه نبوده، که بسیار هم خواستنی و دوست‌ داشتنی بوده است. تأمل در حالات عارفان، هنگام مرگ و سخنانی که درباره مرگ بر زبان آورده‌اند، نکات و نتایج شگفت‌انگیزی را آشکار می سازد. گروهی از آنان پیش از فرا رسیدن مرگ به فراست از آمدن آن آگاه شده و خود را برای استقبال از آن آماده کرده‌اند. گروه دیگر، عشق و اشتیاق خویش را به مرگ در قالب عبارات عجیب و عبرت‌آموزی بیان کرده‌اند.

بی‌گمان سرآمد همه این عارفان و عاشقان در زمینه مرگ ستایی مولانا است که زیباترین و لطیفترین سخنان را درباره ‌مرگ و اسرار آن گفته و سروده، و دیوان غزلیات او آکنده از اشعاری است که در آنها عاشقانه و مشتاقانه از طرایف و ظرایف مرگ سخن گفته است.

کلیدواژه‌ها

موضوعات