پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ، mo.hatefi@yahoo.com
چکیده: (152 مشاهده)
سؤال اصلی مقاله این است که چه الگوی نشانهشناختی میتوان در ضمن نظریههای فلسفی جستجو کرد؛ نسبت تطوری این الگوها با یکدیگر چیست و نسبت الگوی نشانهشناسی ایرانی با غربی چگونه است. نتایج پژوهش نشان میدهد در سنت فلسفی ایرانی، فارابی و ابنسینا از رویکردی نخبهگرایانه در نظام معرفتی برخوردارند. نشانه نزد فارابی محصول اختراع نخبگان است و جامعه به صورت تقلیدی آن را فرامیگیرد و نزد ابن سینا محصول تصورات نفسانی و تصدیق عقلانی است. فارابی اندیشه نشانهشناختی سقراط و ابن سینا اندیشه نشانهشناختی ارسطو را نمایندگی میکند؛ اما نزد سهروردی و ملاصدرا نظام معرفتی، تکاملی است و امر حسی سرآغاز حرکت اندیشگانی است. این نظریه با اندکی تعدیل با نظریههای مدرن نشانهشناسی (از رنسانس به این سو) تطبیق میکند. در اندیشه فلسفی-نشانهشناختی سهروردی و ملاصدرا، نشانه خودبسنده وجود ندارد. از نظر آنان، نشانه جز به واسطه ذهن نمیتواند به عرصه خلاقیت و تفسیر نشانهشناختی برسد. نشانه بر اثر تطور استحالهای از تمایز حسی به سوی فضای انتزاعی مجرد و اشتراکی سیر میکند و لایههای نشانهشناختی مختلفی را در سیری تکاملی رقم میزند. عقل مجرد، که در نظام معرفت سقراط/ فارابی و ارسطو/ ابنسینا پیشینی است، نزد سهروردی و ملاصدرا پسینی است.
نوع مقاله:
پژوهشی اصیل (کامل) |
موضوع مقاله:
جامعه شناسی ادبیات دریافت: 1402/7/14 | پذیرش: 1403/1/15 | انتشار: 1403/6/30