فرددوسی مشهد ، saeidradfar66@yahoo.com
چکیده: (1587 مشاهده)
در این مقاله «معاصر» بهمثابه یک «مفهوم» نزد نخستین مورخان ادبیات فارسی یعنی تذکرهنویسان بررسی شده است. سعی شده این مفهوم دقیقا به همان طریقی که شناسا (یعنی تذکرهنویسان فارسی) آن را تجربه کرده و شناخته است، توصیف شود. ابتدا بحثی مقدماتی دربارۀ ریشههای لغوی «معاصر»، و سپس معانی امروزی آن و برداشتها از معاصر آورده میشود. این بررسیها نشان میدهد که برداشت از معاصر تا چه اندازه به اوضاع فرهنگی و اجتماعی وابسته است. پس از طرح این مقدمات از معانی «معاصر» نزد تذکرهنویسان سخن گفته میشود. برداشتهای همزمانی، تازه و جدیدبودن، همتایی و همسطحی سه برداشتی است که تذکرهنویسان از معاصر داشتهاند. نشان داده شده است که برای تذکرهنویسان این برداشتها سیال، و دلایل سیالیت آنها بررسی شده است. سیالیت این برداشتها باعث شده است تذکرهنویسان از معیارهای محدودکنندهای مانند هممشربی، همطرزی و معاشرت بهره ببرند. این استفاده از آن رو بوده است تا آنان در نگارش از معاصران با حدود و ثغور دقیقتری کارشان را به انجام رسانند و ناخواسته و خواسته از سیالیت مفهوم معاصر بکاهند.
شمارهی مقاله: 2
نوع مقاله:
مقالات علمی پژوهشی |
موضوع مقاله:
ادبیات کلاسیک دریافت: 1399/11/15 | پذیرش: 1400/2/25 | انتشار: 1400/4/31