پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
چکیده: (6906 مشاهده)
نظریۀ جامعهشناسی ادبی، به دلیل پیشینۀ سنتیِ توجه به تأثیر و تأثر متقابل ادبیات و جامعه، در ایران، نسبت به سایر انواع نظریههای ادبی از اقبال ویژهای بهرهمند شده است و در بررسی متون ادبی فارسی، بهویژه رمان، پژوهشهای ادبی بسیاری با این رویکرد انجام شده است. خاستگاه فلسفی این نظریه و دیدگاههای نظریهپردازان این مکتب، که اغلب متأثر از نظریههای مارکسیستی است، در بسیاری موارد با متون ادبی فارسی چندان همخوانی ندارد و چون برگرفته از جامعهای دیگر با افکار، اندیشهها و تحولات دیگری است، اغلب نمیتواند رابطهای وثیق میان تأثیر و تأثر متقابل متون ادبی با مسائل اجتماعی در ایران برقرار سازد. در این مقاله با تشریح خاستگاه فلسفی و اجتماعی این نظریه، کاربرد آن در پژوهشهای ادبی آسیبشناسی میشود. محورهای این مطالعه آسیبشناختی عبارتاند از:تفاوت ماهوی شکلگیری رمان در غرب با رمان فارسی؛ ناهماهنگی اصول فکری این نظریه با اصول فکری و فرهنگی جامعه ایران؛ فقدان تعریفهای دقیق و مشخص از اصطلاحات این نظریه؛ مطابق نبودن برخی از مباحث اصلی این نظریه با متون ادبی، که در نهایت، سبب خلط دو بحث متفاوت، یعنی اجتماعیات در ادبیات، و نظریه جامعهشناسی ادبی شده است. پیامدهای این وضعیت، تنزل پژوهشهای جامعهشناختی ادبی به یافتن نمونههای اجتماعی در متون ادبی، بدون در نظر گرفتن مبانی این نظریه است.
موضوع مقاله:
جامعه شناسی ادبیات دریافت: 1391/7/10 | پذیرش: 1391/9/1 | انتشار: 1391/9/12