دانشگاه پیام نور ، j.mousavy@yahoo.co
چکیده: (4984 مشاهده)
در ادب فارسی اقسام پوشاک نیز به مانند بسیاری از پدیدهها به صورت مکرر محل اشارات و مضمونسازی شده است. «دستار»، یکی از مصادیق بارز این امر است که شاعران به انحای مختلف به آن توجه نشان دادهاند. بر این اساس این پژوهش مشخصاً در پی آن است تا ابتدا وجوهی از دستار که توجه ادبا را جلب کرده است، آشکار کند، سپس زمینهها و دلایل اشارات متعدد به این سرپوش و علل کثرت مضامین مرتبط با آن را در آثار ادبی بنماید. این امر نه تنها جنبههای نهفته از فرهنگ البسه را میتواند آشکار کند بلکه دستاربندان، و احوال و منش آنها را نیز میتواند نمایان سازد. بنابراین، در این مقاله به روش کتابخانه و با توجه به دیوان شاعران و برخی متون دیگر، ابتدا اشارات دستار و مضمونهای ساخته شده از آن استخراج، سپس هر یک، ذیل عناوین معین تقسیمبندی و به شیوۀ توصیفی ـ تحلیلی بررسی شدهاند. طبق بررسیهای صورت گرفته، دستار از جنبۀ «نحوۀ بستن و قرار گرفتن در سر» و از حیثِ «ابعاد کمی و کیفی»، مکرر محل اشارات و مضمونآفرینیها شده است. در نحوۀ بستن دستار و قرار گرفتن آن بر سر، اشارات و مضامین ناظر به دو نوع دستاربندیِ کلی، یعنی دستاربندی عام و دستاربندی خاص است. در دستاربندی عام و رایج، به پیچ و تابهای متعارف دستار و به نهادن اشیایی همچون مسواک، نامه و پول در میان آن پیچ و تابها توجه شده است. در حالت خاص دستاربندی نیز، اشارات و مضامین از اشکال بستن دستار، یعنی کج بستن، تَحتالحَنَکی بستن و آشفته بستن آن حاصل شده است. اما آنگاه که ابعاد کمی و کیفی دستار مورد توجه شاعران قرار گرفته، اشارات و مضامین بر آمده از اندازه، گرانی، جنس، رنگ، آرایش و دنبالههای دستار بوده است. از آنجا که در ادب فارسی سخن از دستار عمدتاً ناظر به احوال و جایگاه اقسام دستاربندان، و نحوۀ مواجهه با آنهاست، میتوان گفت زمینۀ اصلی توجه به وجوه مختلف دستار، و ایراد اشارات و ساختن مضامین از آن وجوه، در همین امر نهفته است. در واقع انتقادات گسترده به دستاربندان بویژه نفی و ردِ اهل صلاح و صاحبمناصبان آنها، عامل شکلگیری بخش عمدهای از توجهات به این سرپوش در پهنۀ ادب فارسی شده است.
نوع مقاله:
پژوهشی اصیل (کامل) |
موضوع مقاله:
ادبیات کلاسیک دریافت: 1398/3/21 | پذیرش: 1398/11/6 | انتشار: 1399/1/23