دانشگاه آزاد اسلامی واحد فیروزآباد
چکیده: (2774 مشاهده)
حافظ برای گریز از تکرار در کاربرد صور خیال، که نتیجه آن چیزی جز بیهودهگویی نیست به شگردی هنرمندانه و روانشناسانه روی میآورد که در این مقاله از آن با عنوان «تداعی معانی» یاد شده است. «تداعی معانی» در روانشناسی به این معنی است که یک مفهوم، سلسله مفاهیمی را بر اساس اصل مجاورت یا مشابهت و یا تضاد به ذهن تداعی میکند. در شعر حافظ این گونه است که اجزای یک تصویر، سنّتی در هم شکسته شده با یک جابهجایی به گونهای به کار برده میشود که هر جزء، اجزای دیگری را تداعی میکند؛ برای نمونه در سنت ادبیات، زلف همیشه با تعدادی صفتهای کلیشهای همچون پریشانی، آشفتگی، درازی، سیاهی، چین و شکن یا شماری مشبهبههای تکراری مانند بنفشه، سنبل، سلسله، حلقه، مشک. همراه است، ولی حافظ برخلاف سنت در کنار زلف، درازی را به امید و یا پریشانی را به دل نسبت میدهد.
در کتابهای بدیع فارسی به تداعی معانی به عنوان یک آرایه توجه نشده و تنها دکتر شفیعی کدکنی از نقش قافیه در ایجاد تداعی معانی یاد کرده است، اما در غرب بویژه در داستاننویسی به روش «جریان سیال ذهن» به این موضوع پرداختهاند.
در این مقاله پس از بررسی تداعی معانی در حوزه روانشناسی و ادبیات و بیان تفاوت آن با ایهام، تناسب و ایهام تناسب، نمونههای یافته شده این آرایه در دیوان حافظ ارائه شده است.
حاصل پژوهش حاصل شد، این است که هر چند نمونههای خام و ابتدایی این آرایه در دیوان شاعران قبل از حافظ و نیز معاصران وی و حتی در شعر شاعران پیشگام از جمله رودکی، کمتر دیده میشود، این نمونهها بسیار نادر و کمیاب است حال اینکه در شعر حافظ به نسبت دیگران بسامد زیادی دارد و در شعر او هم نمونههای این جا به جایی در صفتها و مشبهبههای زلف - به دلیل تعدد آنها - بیش از موارد دیگر است.
نوع مقاله:
مقالات علمی پژوهشی |
موضوع مقاله:
حافظ دریافت: 1398/8/11 | پذیرش: 1398/8/11 | انتشار: 1398/8/11