دانشگاه فردوسی مشهد
چکیده: (813 مشاهده)
در این جستار با رویکرد نقد کهنالگویی پسایونگی به بررسی تکوینی و تطبیقی کهنالگوی آفرینش انسان بنیادین پرداخته شده است. در این بررسی تکوینی برای عرضه چهارچوبی نظری در تحلیل دیرینشناسی آفرینش انسان نخستین، چهار نقطه عطف برای تطور ساختار الگویی این کهنالگو در حافظه جمعی بشر طرح شده است: 1. خداگونگی نمونه ازلی انسان بنیادین در کهنالگوی آفرینش 2و3. خلق زوج نخستین و دو نقش ویرانگر و سازنده کهنالگوی همزاد 4. رشد خودآگاهی. انتقال از حس ازلی غرقه شدن در ناخودآگاه جمعی به خودآگاهی، که برآمده از تجربه بلوغ است و فرافکنی سرکوبها و ناکامیهای ناشی از موانع پس از آن در مفهوم هبوط، این مرحله را به تجربه جمعی تلخی بدل کرده است؛ آثار زیانبار این تجربه جمعی که در نوستالژیای بهشت و حس گناه جمعی و «ترومای بلوغ» نمادینه شده است، میتواند از ریشههای این احساس مشترک در ناخودآگاه جمعی بشر باشد. تجلیات ادبی نقاط عطف این الگو نیز در چهار نماد شاعرانه عشق، معشوق اغواگر، معشوق آرمانی (الهامبخش) و قهرمان متبلور شده است.
نوع مقاله:
مقالات علمی پژوهشی |
موضوع مقاله:
نقد ادبی دریافت: 1398/8/6 | پذیرش: 1398/8/6 | انتشار: 1398/8/6