دانشگاه فردوسی مشهد
چکیده: (2281 مشاهده)
تمثیل درآثار مولانا- بویژه در مثنوی- علاوه بر شیوه بیان، نمایانگر نوعی اندیشه و جهان نگری است. در«فلسفه تمثیلی» مولانا آنچه استفاده ازاین شیوه را- به عنوان اصلی ترین سبک روایی حکایات- الزامی می کند، لازمه صدور معقول در محسوس است که مفاهیم مجرد و فرامادی را صورتی ملموس و قابل دریافت می بخشد. مولوی بنیادهای نظری این اندیشه را در یکی از مقالات فیه مافیه بیان کرده و در مثنوی به طور عملی این اندیشه را به تصویر کشیده است.
این فلسفه تمثیلی که بر ماهیت دو بعدی تمثیل- روساخت روایی و ژرف ساخت فکری - مبتنی است، ساختاری دو وجهی به حکایت می بخشد که یکی نقش ممثل به داستانی و ادبی و دیگری نقش ممثل روحی و فلسفی را برعهده دارد و در سبک روایی نویسنده، سلب اولویت از برخی ضروریات داستان چون «تعلیق» را به دنبال دارد. در داستانهای مثنوی می بینیم که این دو وجه ساختاری (ممثل و ممثل به) در خط روایی داستان با شکلی که از آن تحت عنوان «مثل گذاری» یاد میکنیم در کنار هم قرار گرفته اند. علاوه بر این، یکی دیگر ازجلوه های تمثیل درآثار مولانا، «تفسیر تمثیلی» است که در توصیف بنمایه های رمزی و مضامین پوشیده داستانی به کار می رود و مهمترین کارکرد آن در هر یک از اشکالش، «تعلیم» است.
نوع مقاله:
مقالات علمی پژوهشی |
موضوع مقاله:
ادبیات کلاسیک دریافت: 1398/7/23 | پذیرش: 1398/7/23 | انتشار: 1398/7/23