جستجو در مقالات منتشر شده
۲ نتیجه برای شَوِش
دوره ۴، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۲ )
چکیده
در این پژوهش شرایط تولید و دریافت معنا در«لقاءٌ فی لحظه رحیل»، از نسرین ادریس، نویسنده معاصر لبنانی را بررسی می کنیم. این داستان به دلیل منطق روایی حاکم بر آن، قابلیت مطالعه از دیدگاه نشانه- معناشناسی نوین را دارد و شامل دو گفتمان کنشی عکاس و مبارزان است. کنشگر گفتمان عکاس، حمزه، تابع برنامه است و توانش مهارتی او در هنر عکاسی، موتور اصلی کنش او را به وجود میآورد. البته فرمانده، به عنوان شَوِشگزار، نقش مهمی در کسب توانش عاطفی حمزه دارد. در گفتمان دوم، مبارزان هم بعد از قرارداد و کسب توانش وارد کنش میشوند. از آنجا که دو گفتمان درهم تنیده اند، کنشهای اصلی همزمان انجام میشود؛ مبارزان عملیات را شکل میدهند و حمزه به ثبت تصویری لحظات میپردازد. به ترتیب مراحل فرایند تحولی و روایی به انجام میرسد. هرچند گفتمان غالب هوشمند است، فرایند عاطفی گفتمان، نقش مهمی در شکلگیری ساختار معنایی و روایی داستان، به ویژه در گفتمان عکاس دارد. بدین ترتیب هدف مقاله، مطالعه فرایند معناشناسی داستان و ویژگیهای روایی آن است تا سازکارهای تولید معنا و عناصر اصلی شکلگیری معنا را به دست آوریم. همچنین چگونگی تأثیرگذاری فرایند عاطفی بر فرایند معناسازی را بررسی می کنیم.
دکتر فهیمه خراسانی، دکتر غلامحسین غلامحسین زاده، دکتر حمیدرضا شعیری،
دوره ۱۲، شماره ۴۸ - ( ۶-۱۳۹۴ )
چکیده
چکیده
در نظام گفتمانی شَوِشی، گفتمان بیشتر تابع شرایط عاطفی و احساسی است که شَوِشگران از آن پیروی میکنند. به این معنا که این نظام گفتمانی مبتنی بر کنش کنشگران نبوده و معنای متن با توجه به رابطه شوِشگران با عناصر پیرامون متن شکل میگیرد. دو نظام گفتمانی حسی-ادراکی و تنشی-عاطفی، به عنوان دو زیرمجموعه از نظام گفتمانی شوِشی محسوب میشوند. در این دو نظام، احساس و ادراک و تنشهای عاطفیِ شوشگران، بیشترین سهم را در خلق معنای متن داشته و به این ترتیب اثر ادبی را از حیطه یک گفتمان صرفاً کنشی و ساختاری فراتر برده و روابط درونی آن را به چالش میکشند. نظام گفتمانی حسی-ادارکی بیانگر حضور فعال حواس پنجگانه انسان در شکلگیری معنا است و نظام تنشی-عاطفی نیز به بررسی تنشهای روحی و عاطفی شوِشگران پرداخته، تا نقش آنها را در ایجاد شرایط متفاوت معنایی، تبیین کند. در این پژوهش با بررسی داستان سیاوش در شاهنامه، به تبیین این نکته پرداخته خواهد شد که شخصیتهای این داستان از مرز یک کنشگر عبور کرده و بسیاری از اعمال و رفتار آنها در حیطه گفتمان شوِشی جای میگیرد. به این نحو که احساسات بیرونی آنها در قالب گفتمان حسی-ادراکی و از طریق حواس پنجگانه نمود مییابد و تنشها و احساسات درونی آنها نیز از طریق گفتمان تنشی-عاطفی مشخص میشود. به این ترتیب گفتمان شوِشی باعث عبور از ساختارگرایی محض میشود؛ به گونهای که تحلیل از حد یک طبقهبندی صوری و خوانشی ابژکتیو فراتر میرود وبه این ترتیب معنا با توجه به نظامهای گفتمانی موجود در متن پدید میآید که لزوماً کنشی نیستند، لذا با نظامی حسی – ادراکی، زنده، سیّال و پویا مواجه خواهیم بود.